پرونده ی ناتمام به قلم الهه محمدی
پارت صد و چهارم
زمان ارسال : ۲۰۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
لیوانی را که جوشاندهی پونهی کوهی ریخته بود دست گرفت و در حال همزدن از آشپزخانه بیرون آمد. توی دستِ دیگرش دستمالی برای گردگیری بود. یک قُلپ از جوشانده را خورد! تک سرفهای پشتش کرد و مقابلِ بوفهاش زانو زد. کریستالهای زیبا را یکییکی بیرون آورد و مشغول تمیزکاری شد. هر از گاهی سرفهای میکرد و قُلپی از نوشیدنی گرم میخورد. در حال انجام کار تلفنش زنگ خورد. گوشیاش روی میز وسط
آمینا
00خوبه یکی حال دل گرشا رو میفهمه.آخ یاشار این چه کاریه مرد حسابی اینجوری که بدتر میشه